انگار همین دیروز بود
کنار بغض هفت سالگی ام پدر می گفت مرد که گریه نمی کند و من یاد گرفتم فریاد بکشم
هنوز که هنوز است کسی نمی داند فریاد که می کشم یعنی گریه یعنی تو نیستی یعنی کسی نیست سرش فریاد بکشم بگویم لعنتی.. دوستت دارم دلم گرفته است پس حق دارم نامرد باشم...
سالهای دور پدر با کسی سینما بوده است "گنج قاورن " دیده است دیروز گنج قارون دیدیم قسم می خورم چشمهایش خائنانه گریه می کردند دلم نیامد بگویم: پیرمرد! مرد که گریه نمی کند.. تمام راه خانه را فریاد می کشیدم...
استاد حسن هاشمی
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن...
ترسم که بوی نسترن مست است و هوشیارش کند ...
پیراهنی از برگ گل از بهر یارم دوختم...
از بس لطیف است آن بدن... ترسم که آزارش کند...
ای آفتاب آهسته نه... پا در حریم یار من ...
ترسم صدای پای تو ...خواب است و بیدارش کند...
پروانه امشب پر نزن... اندر حریم یار من...
ترسم صدای شه پرت قدری دل آزارش کند.
من راه تو را بسته
تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست
وقتی همه دیواریم ...
نقل است از شیخ ابوالحسن خرقانی شبی نماز همی کرد. آوازی شنید که «هان! ابوالحسن! خواهی تا آنچه از تو میدانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند!؟» شیخ گفت: «بار الها! خواهی تا آنچه از کرم و رحمت تو میدانم و میبینم با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجودت نکند؟» آواز آمد: «نه از تو، نه از من.» (تذکرة الاولیا عطّار)
از آغاز تاریخ بشر، انسان در صدد پی بردن به قاعده و نظم موجود در پدیدهها و رویدادهای جهان اطراف خود بوده است. و در این راستا به کشف قوانین، اصول و نظریههای حاکم بر پدیدهها و رویدادها نایل آمده است.
همیت موضوع:
حوزه های گوناگون دانش بشری به طورکلی و علومرفتاری به طور اخص را می توان همانند نقشه هایی تصور کرد که جغرافیای یک شهر و وضعیت منطقههای مختلف و رابطه کالبدهای آن را نشان میدهد. این نقشهها علاوه بر اینکه پدیدهها و روابط میان آنها را تصویر میکند به هدفهای دیگری نیز تحقق میبخشد.
خلوتم پر شده از تاریکی
زیر تاریکی شب
دیدن مهتاب قشنگ است.
چه خیالی است اگر بال ندارم
حس پرواز که هست
حس پرواز قشنگ است
بخشی از کتاب هنر عشق ورزیدن
عشق مرز ندارد عزیزِ من. هیچ وقت نداشته است. عشق محدوده تعیین نمیکند. من میتوانم تمام مردم دنیا را به صرف یک لیوان چای دعوت کنم. میتوانم با یک غریبه ساعتها گفتگو کنم و حتی عاشق نحوه پلک زدنش بشوم. میتوانم بدون هیچ دلیلی دنبال گربهای در خیابان راه بروم و لذیذترین غذای دنیا را به پایش بریزم. میتوانم عاشق یک ولگرد کارتن خواب بشوم و در وصفش یک غزل بنویسم. برای آدمی که در اتوبوس کنارم مینشیند شعری بخوانم. زیر سیگار هر انسان ناراحتی فندک بگیرم. میتوانم پشت در هر خانهای، یک نامه ی عاشقانه با یک جعبه شکلات جا بگذارم و فرار کنم. میتوانم یک دسته گل بخرم و در خیابان به هرکه برخوردم یکی از آن گلها را تقدیمش کنم… به بچهای که از کنارم میگذرد، به آن مردی که گوشهی خیابان پکهای عمیق به سیگارش میزند، به آن از کوره در رفتهای که دارد فحشهای رکیک می دهد…
عشق مرز ندارد عزیز جان، منحصر به یک نفر نیست… عشق را باید نثار همه چیز و همه کس کرد. وگرنه جهان بوی گند میگیرد.
هیچ کس منتظر خواب تو نیست
که به پایان برسد
لحظه ها می آیند
سالها می گذرند
و تو در قرن خودت می خوابی ...
مرحوم مجتبی کاشانی
ثبت امتیاز به جملات انتخاب شده |
لینک صفحه مسابقه برگزار شده:
http://trainwork.ir/1402/12/09/competition
FAQ (Frequently Asked Questions)
پرسش 1: چگونه به دوره آموزش مهماندار قطار مسافری راه پیدا کنم؟
پاسخ: ابتد به شرکتهای راهبری در ارائه خدمات مسافری مراجعه کنید، معرفی نامه شرکت در دوره آموزش بدو خدمت مهماندار قطار مسافری را دریافت کرده و آن را به مرکز آموزش رجا ارائه می دهید. دقت نمایید که شماره تلفنِ شما در این معرفینامه قید شده باشد، از این طریق، قبل از شروع دوره آموزش ، زمان ثبت نام حضوری به شما اطلاع رسانی خواهد شد.